محل تبلیغات شما



 

 



روزى مرحوم آية اللّه حاج شيخ جعفر كاشف الغطاء مبلغى را بين فقراء در اصفهان تقسيم كرد. پس از اتمام پول به نماز جماعت ايستاد. در بين دو نماز كه مشغول خواندن تعقيبات بود سيّدى فقير جلو آمد، تا مقابل امام جماعت رسيد گفت:
اى شيخ! مال جدّم، خمس را بده!!
آقاى كاشف الغطاء پاسخ داد: قدرى دير آمدى. متاءسفانه چيزى باقى نمانده است.
سيّد با كمال جسارت و گستاخى آب دهان به ريش شيخ انداخت. شيخ هيچ گونه عكس العملى نشان نداد بلكه به نمازگزاران اعلام نمود: هر كس ريش شيخ را دوست دارد به سيّد كمك كند و خودش پولى را جمع كرده و به او داد! 


حجة الاسلام و المسلمين ناصرى از اعضاء دفتر امام خمينى (رض) در نجف اشرف و امام جمعه فعلى شهركرد مى گويد: امام (رض) در سجده آخر نمازشان ذكرى را بطورى آهسته مى خواندند كه هر قدر من دقّت مى كردم نمى شنيدم كه چه ذكرى است.
تا اينكه يك روز كه با امام (رض) پس از زيارت حرم آقا امام اميرالمؤ منين عليه السلام در حال بازگشت بوديم در مسير راه از ايشان سؤ ال كردم:
آقا! در سجده آخر نمازتان، ذكرى را آهسته مى گوييد. اين ذكر چيست؟
آقا فرمودند: اَللّهُمَّ ارزُقنى التَّجافى عَن دارِ الغرُورِ وَ الاِنابَةِ اِلى دارِ الخُلود وَ الاِستِعداد لِلمَوتقَبلَ حُلول الفَوت

 

داستان هایی از علماء _ علی میر خلف زاده 

 

 


یکی از علما چنین نقل می کند: امام خمينى رحمه الله عليه بر يك دوره كتاب وسيله مرحوم آية اللّه آقا سيّد ابوالحسن اصفهانى (رض) و همچنين بر كتاب عروة الوثقى حاشيه داشتند و با اينكه آن وقتها ما به منزل ايشان زياد رفت و آمد داشتيم و از شاگردان و دوستان ايشان بوديم نفهميده بوديم كه امام رحمه الله عليه بر اين دو كتاب حاشيه دارند.
اينها از نظر خصوصيات يك كسى كه بخواهد مرجع بشود دخيل است. يعنى اگر كسى خواستار مرجعيّت باشد حدّاقل به دوستان نزديكش مى فهماند كه اينچنين كتابهاى فقهى را نوشته است ولى امام (رض) حتّى به ما هم ابراز نكرده بود كه ما بفهميم. و لذا ما حتّى گاهى مسئله از امام مى پرسيديم و فتواى خود امام را هم مى خواستيم ايشان فتواى خودش را نقل مى كرد امّا نمى فرمود كه مثلاً در حاشيه بر
عروه يا حاشيه بر تحرير الوسيله اينطور نوشته ام.
داستان هایی از علماء _ علی میر خلف زاده 

 

 


مرحوم آقاى حاج شيخ عبّاس قمى در كتاب تحفة الرضويّه آورده است:
وقتى كه ملاّ احمد مقدس اردبيلى (رض) از دنيا رفت، يكى از مجتهدين او را در خواب ديد كه با وضع خوبى از روضه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام بيرون آمده، از آن مرحوم پرسيد: شما از كجا به اين مقام و مرتبه رسيديد؟
مقدّس اردبيلى (ره) پاسخ داد:
بازار عمل را كساد ديدم.
يعنى عملى كه به درجه قبول برسد خيلى كم است ولى ولايت صاحب اين قبر (آقا على عليه السلام) به ما بهره وافرى داد.                       داستان هایی از علماء _ علی میر خلف زاده 


مرحوم حضرت آية اللّه العظمى آقاى بروجردى مرجع وقت جهان تشيع (رض) در آن زمانى كه در شهرستان بروجرد بودند نذر كردند كه اگر خشم و عصبانيت خود را كنترل نكنند و به افراد تندى نمايند يكسال روزه بگيرند.
يك روز هنگام مباحثه علمى با يكى از شاگردان خود بخاطر اينكه آن شاگرد مطالب غيرمنطقى و بى ارتباط با موضوع بحث مى گفت طاقت نياوردند و نسبت به او تندى نمودند.
و در اينجا بود كه نذر آقاى بروجردى شكسته شد. بعد يكسال روزه گرفتند تا نذر خود را اداء كنند. در اينجا به ياد اين سخن حضرت امام زين العابدين عليه السلام افتادم، كه در مقام دعا خطاب به پروردگار متعال مى فرمايد:
پروردگار! مقام مرا در ميان مردم بالا مبر مگر آنكه به همان اندازه، مقامم را نزد خودم پايين آور‌ی.         
‌‌داستان هایی از علماء _ علی میر

مرحوم حضرت آية اللّه العظمى آقاى بروجردى مرجع وقت جهان تشيع (رض) در آن زمانى كه در شهرستان بروجرد بودند نذر كردند كه اگر خشم و عصبانيت خود را كنترل نكنند و به افراد تندى نمايند يكسال روزه بگيرند.
يك روز هنگام مباحثه علمى با يكى از شاگردان خود بخاطر اينكه آن شاگرد مطالب غيرمنطقى و بى ارتباط با موضوع بحث مى گفت طاقت نياوردند و نسبت به او تندى نمودند.
و در اينجا بود كه نذر آقاى بروجردى شكسته شد. بعد يكسال روزه گرفتند تا نذر خود را اداء كنند. در اينجا به ياد اين سخن حضرت امام زين العابدين عليه السلام افتادم، كه در مقام دعا خطاب به پروردگار متعال مى فرمايد:
پروردگار! مقام مرا در ميان مردم بالا مبر مگر آنكه به همان اندازه، مقامم را نزد خودم پايين آورى.

داستان هایی از علماء _ علی میر خلف زاده 


مرحوم آیت الله سیّد محمّد حجت مشهور به کوه کمره ای نقل می‌کنند که فرمود: به زیارت حضرت فاطمه معصومه (علیها سلام) به قم مشرف شدم.
در میان راه شخصی به طور آهسته کلماتی ناشایسته و خارج از نزاکت به من گفت، من پاسخی ندادم، دوباره آمده در گوش دیگرم همان کلمات زشت را تکرار کرد، باز صبر نمودم، تا مرتبه سوّم این بار جلو آمده و چنین گفت: نمی‌گذارم در قم بمانید و سخنان ناروایی را بر زبان جاری ساخت و آن چه در دل داشت بیرون ریخت، من هم چنان ساکت بودم، تا آن شخص از من دور شد.


یکصد داستان خواندنی - آیت الله سید محمد حسینی شیرازی



حکایت می‌کنند: روزی مرحوم در سر راه خود به محل درس به طلبه ای که فرزندش را بدوش گرفته بود برخورد، جویای احوالش شد، طلبه به سردی پاسخ داد. مرحوم با فرزندش مصافحه نمود سپس خداحافظی کرده، از آن جا گذشت طلبه بعد متوجه شد که در دست فرزندش هفت لیره طلا است، اینگونه بود رفتار ایشان گرچه طرف او جفا و اظهار بی محبّتی می‌کرده است.


یکصد داستان خواندنی - آیت الله سید محمد حسینی شیرازی



شخصی که ظاهراً فقیر بود به حضور مبارک مرحوم شیخ محمّد تقی شیرازی رضوان الله تعالی علیه، رهبر انقلاب 1920 عراق آمده ایشان را مورد سبّ و هتک حرمت قرار داد، لکن این عالم بزرگوار ساکت و آرام هیچ سخنی نفرمودند. جریان خاتمه یافت و مرحوم میرزا مقداری هندوانه برای آن مرد به خانه اش فرستاد. از مرحوم میرزا علّت را سؤال کردند، فرمود: این مرد جوان حرارت بدنش افزایش یافته بود و هندوانه جیران گرمی مزاج او را خواهد نمود زیرا گرمی مزاج باعث شد تا وی آن همه دشنام و ناسزا به ما بگوید.


یکصد داستان خواندنی - آیت الله سید محمد حسینی شیرازی



ارتحال مرجع عالیقدر فقیه مجاهد و زعیم پرهیزکار حوزه های مقدسه علمیه حضرت امام خمینی قدس الله نفسه زکیه، غمی است که هنوز سنگینی آن در سینه های ماست، ایشان در طول حیاتشان ثابت کردند که خداوند حکیم یاور مظلومان است، امیدواریم با ظهور امام بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه،شاهد رجعت امام خمینی قدس سره نیز باشیم.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اندیشه تا سخن @ روح اله باقری